ژولی میثمی، لیلا اکبری، ابوالفضل حری
تاثیر ترجمه بر زبان و ادبیات فارسی
تحول آغازین ادبیات فارسی معاصر در چندین پژوهش مهم بررسی
شده است. این پژوهش ها که با نوشته های ادوارد جی براون درباره ی گرایش
های ادبی معاصر آغاز شد، چندین پژوهش مهم درباره جنبه های خاص و عام
ادبیات فارسی را در پی آورد. این پژوهش ها نکته های زیادی درباره ی
روزنامه نگاری و ابداع مقاله ی مطبوعاتی، نخستین تجربه ها در زمینه ی
ادبیات داستانی، و کوشش برای بازآفرینی نمایشنامه هایی به سبک اروپایی در
فرهنگ ایرانی به ما آموختهاند. با این حال، هنوز چندین پرسش مهم درباره
این دوره بی پاسخ مانده است. این پرسش ها تأثیر خاص ترجمه ی ادبی و تأثیر
اقتباس ادبی در تکامل ادبیات فارسی معاصر را مورد توجه قرار می دهند: جنبش
ترجمه ی آثار ادبی تا چه اندازه الگوهایی بکر در دیدرس نویسندگان قرار داد
و تا چه اندازه مخاطبان تازه را به خواندن آثار ادبی مشتاق کرد (آن گونه
که مخاطبان پذیرای این متن ها، یا به تر است بگوییم: خواستار این متن ها
شوند)؟
تاریخ ترجمه ی ادبی در ایران ظاهرن هنوز به نگارش در نیامده
است. تا آن جا که ما اطلاع داریم تاریخ دانان ادبیات فارسی معاصر، تنها
اشاره ای گذرا به آن کرده اند (گرچه بیش ترشان بر این باورند که ترجمه ی
ادبی در خلق ادبیات و ارایه ی الگوهای سبکی و نمونهوار به
نویسندگانی که قصد داشتند جای گزینی برای گونههای سنتی ادبی بیابند،
تأثیری به سزا داشته است). همچنین تا به حال در بررسی و طبقه بندی آثار
ترجمه شده، ارزیابی کیفیت این ترجمه ها، شناخت مخاطبان آن ها، تعیین میزان
استقبال مردم و دلایل آن، یا برآورد تأثیر این ترجمه ها بر تحول ادبی
معاصر، اقدامی نظام مند صورت نگرفته است. بخش آغازین این مقاله، طرحی کلی
از دامنه ی تأثیر ترجمه بر آثار ادبیات داستانی پس از مشروطه را ارایه می
دهد.
عصر ترجمه و اقتباس ادبی، به همراه تجدد ادبی، سرآغاز و پایانی
مهم دارد: سال 1854، تاریخ درگذشت قاآنی، آخرین شاعر بزرگ سبک نئوکلاسیک
در دوره ی قاجاریه؛ و سال 1921، تاریخ انتشار "یکی بود، یکی نبود" جمال
زاده و "افسانه" نیمایوشیج. هر یک از این دو نویسنده، نماینده ی دگرگونی
در ذوق ادبی و نیز اوضاع حاکم بر این برهه از جامعه ی ایران به شمار می
آیند؛ تغییری که عمدتن از پیوند مداوم با غرب ایجاد شده و ابزار اصلی آن
نیز ـ صد البته ـ ترجمه بود.
جمال زاده و نیما تحول تاریخی و فرهنگی
این پیوند را نشان می دهند. به گفته ی یان ریپکا، قاآنی از میان معاصران
خود، نخستین کسی بود که با زبان های اروپایی (به ویژه فرانسه ـ با ترجمه
کتابی درباره گیاه شناسی ـ و نیز اندکی زبان انگلیسی آشنایی داشت. اما این
داد و ستد اندک با غرب ـ که عمدتن سمت و سویی کاربردی داشت ـ بر سبک این
شاعر درباری که شاید به ترین نماینده ی ذوق ادبی دوره ی قاجار بود، تأثیر
چندانی نداشت. این ذوق و سلیقه ها کمکم از میان رفتند و سلیقه های ادبی
بیش تر غربی جای گزین آن ها شد. تحولی که نه تنها در نوشته های جمال زاده،
بلکه در شخصیت این نویسنده ایرانی نیز (که بیش تر عمر خود را در خارج از
کشور گذراند و نخستین کتابش را در برلین چاپ کرد) آشکارا نمایان است.
اگرچه موضوعات مورد علاقه ی جمال زاده بیش تر موضوعاتی برخاسته از فرهنگ
سنتی خود او بود، به لحاظ سبک، از الگوهای غربی الهام می گرفت. جمال زاده
مظهر تأثیر غرب بر نویسندگان فارسی، و کوشش برای بازگشت به میهن از غربت
غرب است.
تاریخ های آغازین و پایانی پیش گفته به دلایل دیگری نیز
بااهمیتاند. مدرسه ی دارالفنون مترجمان فراوانی پرورش داد که ترجمه های
بسیار منتشر کردند. این مدرسه در سال 1852 (دو سال پیش از مرگ قاآنی)
بنیادگذاری شد. از سوی دیگر، کودتای رضاخان که ساختار کلی زندگی سیاسی و
اجتماعی را از ریشه دگرگون کرد، در ژانویه ی سال 1921روی داد. ریپکا معتقد
است که در عصر قاآنی سبک قدیم رو به مرگ و سبک جدید رو به رشد گذاشت؛ و در
نظر برخی مانند ورا کوبیچکوا، رنسانس ادبی دوره ی مشروطه، گذار ایران سنتی
به ایران معاصر را نشان می دهد. لذا این تاریخ ها، دو قطب مخالف زندگی
ادبی و فرهنگی میان نویسندگان و مخاطبان به شمار می آیند. در این دوره
ادبیات توانست با زبانی خودمانی تر با گروه بزرگی از مردم درد دل کند، و
به تدریج جای گزین ادبیات درباری با سبک مکلف، تکراری و شدیدن عربی شود.
ترجمه
ها و اقتباس های ادبی این دوره، در سه مقوله ی کلی جای می گیرند: نثر
(شامل نثر ادبی و غیرادبی، در قالب رمان، رمان کوتاه، داستان کوتاه و
تاریخ)، نمایش نامه (منثور و منظوم)، و شعر. در هر یک از این گونه ها
مسایل مربوط به مخاطب و نیز سبک به گونهای مطرح می شود. همان گونه که
ترجمه ی قاآنی نشان می دهد، نخستین کتاب های ترجمهشده از زبان های
اروپایی به فارسی، کتاب های درسی درباره علوم نظامی و برخی علوم دیگر
بودند؛ که برای استفاده ی دانش جویان دارالفنون و مراکز آموزشی دیگر ترجمه
شده بودند. سپس نوشته های تاریخی و بعدن نیز رمان ها به تدریج به این
ترجمه ها افزوده شدند.
در میان رمان ها، نخست رمان های تاریخی، مانند
مجموعه ی رمان های الکساندر دوما به فارسی ترجمه شدند. که شماری از آن ها
را محمدطاهر میرزا (درگذشته در سال 1276 خ) به فارسی برگرداند. وی کتاب
"ژیلباس" نوشته ی لساژ را نیز ترجمه کرد. همچنین رمان های آموزشی مانند
"تلماک" نوشته فنلون، "رابینسون کروزوئه" نوشته ی دانیل دفو، "سفرهای
گالیور" نوشته سویفت و برخی آثار سرگرم کننده تر، از جمله رمان های علمی
تخیلی ژول ورن، و داستان های شرلوک هولمز نوشته ی کانن دایل نیز از جمله ی
این آثار به شمار می روند.
ترجمه ی میرزا حبیب اصفهانی (درگذشته در
سال 1276 خ) از کتاب حاجی بابا نوشته ی جیمز موریه نیز چنان محبوبیتی یافت
که براون آن را از جمله کتاب های مؤثر در بیداری ملی مردم به شمار آورد.
این مترجم کتاب مردم گریز/ میزانتروپ مولیر را نیز ترجمه کرده است.
در
میان مترجمان فارغ التحصیل از دارالفنون، می توان از نویسنده ی پرکار یعنی
محمدحسن خان صنیع الدوله (اعتمادالسلطنه / درگذشته در سال 1275 خ)، مؤلف
چندین اثر تاریخی و مترجم آثاری چون خاطرات مادمازل دو مونت پیسینر ،
زندگینامه کریستف کلمب ، خانواده ی سوئیسی رابینسون و نیز کتاب دکتر
مانگری لویی نوشته ی مولیر نام برد. این نخستین گروه مترجمان، همانگونه
که از لقب هایشان پیداست، اگر هم نسب اشرافی نداشتند، وابسته به دربار یا
طبقات بالای مذهبی بودند. از همین رو گرچه سبک ادبی آنان رو به پیشرفت
گذاشته بود، تأثیر سلیقه های درباری را بازتاب می دهد؛ و در کل، این ترجمه
ها برای عامه ی مردم نوشته نشده است. یحیی آرین پور ترجمه های اولیه را
چنین ارزیابی می کند:
«متاسفانه مترجمان این آثار در رعایت مشخصات
ادبی متن های اصلی، توجه کافی مبذول نداشتند؛ و در بعضی موارد نیز
داستاننویسان ایرانی، اشعار فارسی را زینتبخش آن ها میکردند. به علاوه،
اینان در کنار ترجمه ی شاهکارها و نمونههای برجسته ی ادبیات کلاسیک، آثار
پیش پاافتاده ای همچون خاطرات مادام دومونت پنسیر ، نوشته رماننویس
فرانسوی، پونسون دوتریل، را نیز به فارسی برگرداندند. شگفت انگیزتر این که
این مترجمان پیش گفتارها و دیباچه هایی نیز برای رمان های جنایی، تجاری و
کمارزش نوشته و طی آن، لزوم نشر دانش فراگیر تحصیلات و فنون را مورد بحث
قرار داده اند [ و بزرگواری و همت شخصیت]های[ محترم سلطنتی را که به چنین
اهداف والا و متعالی تمایل نشان داده اند، ستودهاند».
اما این مترجمان، با وجود اشکالات بالا، ناگزیر به پیروی از
سبک نوشتاری متن های اصلی و تا حد ممکن نگارش ساده و روان، و خودداری از
ارایه ی عبارت های مسجع و مرصع در ترجمه بوده اند؛ که تا پیش از این جزو
ویژگی های لازم نثر ادبی به شمار می آمد. لذا اگر این ترجمه ها وجود
نداشت، ممکن بود سبک ادبی امروزی ـ که با وجود قرابت بسیارش با گفتار
عامیانه، از زیبایی نثر ادبی اروپایی برخوردار است ـ هرگز پدید نیاید.
در
این ارزیابی تناقض هایی به دیده میآید. برای نمونه، چه گونه ممکن است
مترجمانی که ناگزیر بودند از سبک نوشتاری متن های زبان اصلی پی روی کنند،
به ویژگی های ادبی این متن ها توجه نداشته باشند؟ اما جدا از این تناقض
ها، به نظر می رسد که آرین پور در ارزیابی خود، به برخی پرسش های بنیادی
درباره ی نخستین ترجمههای ادبی توجه نکرده است. وی بدون توجه به
تفاوت سبک میان مترجمان ـ و در واقع میان آثار منحصر به فرد ـ تمام موارد
یاد شده را تنها قطعاتی ادبی در نظر می گیرد. او از ترجمه ی آثار پیش پا
افتاده و در واقع ارزیابی تأثیر چنین ترجمه هایی دلیلی به دست نمیدهد:
این که چه کسانی این ترجمه ها را میخوانند و مخاطبان ترجمهها چه
کسانیاند؟
ما نخست می کوشیم این پرسش را بررسی کنم.
شمار زیادی از ترجمه های اولیه در نشریههای ادواری به سرعت
در حال رشد، منتشر شد (با دست کم در اوایل درج می شد). این ترجمه ها، از
جنبش های مشروطه خواهی مربوط به سال 1285 ه . ش و به طور مشخص سال های
پیش از آن پی روی می کردند؛ و در سال 1250 شمسی بود که ترجمه ی محمد حسن
از کتاب "ماجرای کاپیتان هاتراس" نوشته ی ژول ورن، در بخش علمی روزنامه
ایران - که یک ارگان رسمی دولتی و ویژه ی اخبار و گزارش های درباری از
کارهای شخصی شاه بود - به چاپ رسید و در دسترس همگان قرار گرفت.
به
گفته ی براون (براون 1983؛ ص 50)، کتاب فوق العاده مخرب خاطرات مادمازل
دومونت پنسیر پس از ترجمه، ضمیمه سال نامه یا کتاب سال 1313 ه . ق گردید
و انتشار آن خشم شدید ناصرالدین شاه را در پی آورده، دستور داد همه نسخه
های آن را ضبط و نابود کنند.
"تربیت" که در سال 1314 ه . ق (97 ـ
1896م) به سرپرستی میرزا محمدحسین ذکاءالملک فروغی اصفهانی منتشر می شد،
نشریهای بوده که به دلیل سبک، انشاپردازی و سلیس بودن نثر، اهمیت ادبی
ویژه ای داشته است؛ و گرچه شیوه ی این نشریه در تملق و ستایش از افراد
صاحب نام آن زمان، از ارزش ادبی آن کاسته بود، از تأثیر و نفوذ قابل
ملاحظه ای برخوردار بود. این نشریه ترجمه ها را به شکل پاورقی چاپ می کرد.
که از جمله می توان به آثاری از برنارد دوسنت پیر و شاتوبریان اشاره کرد.
نشریه ی "فرهنگ" که در سال های 1880 و نیز نشریه "گنجینه فنون" که اوایل
سال های دهه ی 1900 انتشار می یافتند، به لحاظ چاپ آثار ترجمه شده، با
اهمیت بودند. در واقع ترجمه به بخش کم اهمیت تر مطبوعات پس از مشروطه
تبدیل گردید؛ مطبوعاتی که عمدتن مقاله های روزنامه ای، سرمقاله ها و هجو
سیاسی و اجتماعی و شعرهای فارسی چاپ میکردند. می توان چنین استنباط کرد
که خوانندگان طرف توجه مترجمان ـ اگر چه نسبت به خوانندگان درباری از سوی
محافل بزرگتری هدایت می�شدند ـ هنوز محدود به طبقات تحصیل کرده بودند؛ و
با وجود افزایش میزان باسوادان در این دوره و محدود نبودن ادبیات به محافل
اشرافی در این زمان، دیگر نمیتوان آن ها را خوانندگان عام و مردمی دانست.
نگاهی
کوتاه به فهرستی که محمدعلی تربیت از کتاب های منتشر شده (هم ترجمه و هم
تألیف) از زمان آغاز به کار چاپ تا جنبش مشروطه گردآوری کرده، نشان می دهد
که سلیقه های خوانندگان هم به کتاب های زبان فارسی و هم به ترجمه و اقتباس
گرایش داشته است.
در این دوره چند گرایش دیده می شود: نخست: در هر دو مقوله ی بالا (ترجمه و تألیف فارسی) آثار نثری غالباند.
عمده
ترین اثر شعری این دوره "سالارنامه" ی میرزا آقاخان کرمانی است، که به
تقلید از شاهنامه ی فردوسی نوشته شده است. دوم: در هر دو مقوله سوای آثار
علمی و فنی، آثاری که مفاهیم تاریخی را در برداشتند (چه تاریخ های مبتنی
بر واقعیات و چه رمان های تاریخی)، در مراتب بالاتری قرار داشتند. اما در
عین حال، رمان های علمی ـ تخیلی (عمدتن مربوط به ژول ورن) نیز با اهمیت
بودند.
سوم: زبان اصلی بیش تر ترجمه ها و اقتباس ها، زبان فرانسوی
است. عجیب این که هیچ اشارهای به ترجمههای عبدالحسین میرزا قاجار از
رمان های عربی و آثار جرجی زیدان و نیز قصه ی �"هزار و یک شب" نشده است.
اما ترجمه های عبدالرحیم طالبوف از نمایش نامههای آخوندزاده و نیز
ترجمهها از زبان روسی مورد توجه است.
چهارم: در آثار تالیف شده به
زبان فارسی، اثر چندانی از تأثیر ترجمه ها دیده نمیشود؛ و این آثار به
طور عمده حال و هوای آثار سنتی را دارند. اما در عین حال این آثار، علاقه
ی عامه به مطالب تاریخی و اخلاقی (که باید آن ها را آثار غالب در میان
آثار فارسی سنتی دانست) و نیز علاقه به دستاوردهای تازه ی علمی و شرح و
سفر به سرزمین های غریب را نشان میدهند.
نخستین کوششی که در زمینه ی
نوشتن رمان در ایران صورت گرفت، سیاحت نامه ابراهیم بیک نوشته ی حاج
زین العابدین مراغه ای (1280 ش) بود، که نخستین مجلد آن در قاهره
(اندکی پیش از انتشار آن در استانبول) به سال 1265 ش منتشر شد. این رمان
را نخستین رمانی می دانند که به سان الگوهای اروپایی سده ی نوزدهم، دارای
سه مجلد است. این کتاب در واقع نشان دهنده ی کوشش برای تقلید از رمان هایی
آموزنده چون تلماک نوشته ی فنلون است؛ و در عین حال شیوه ی بازسازی
الگوهای خارجی و تبدیل آن ها به اسلوب های شرقی را نشان می دهد که از
ویژگی های بارز بسیاری از محصولات ادبی این دوره است. این اثر نزدیکی
زیادی با کتاب حدیث عیسی بن هشام نوشته ی محمد المویلیحا دارد، که انتشار
انبوه آن یک دوره بعد آغاز شد. این اثر، گرایش های مشترک میان مردم را
نشان میدهد؛ اگرچه در واقع منابع مورد استفاده ی دو نویسنده مشترک نبوده
است.
مثال روشن تر در زمینه ی تأثیر ترجمه�ها، میزان رشد رمان های
تاریخی است که از زمان مشروطه تا کودتای رضاشاه، نگاه مترجمان را به سوی
خود خوانده بود. آرین پور در زمینه ی این نخستین کوشش ها میگوید:
«از
آن جا که تنها انگیزه این نویسندگان در نوشتن رمان، ناشی از خواندن رمان
های خارجی است و خود آن ها فاقد دانش جامعی از فنون رمان نویسی بوده اند،
اغلب رمان های منتشره در این زمان تقلیدهایی چنان ضعیف و بی محتوا بودند
که حتا ارزش خواندن هم نداشتند. »
با این حال، جمال زاده نخستین مورد
از این آثار یعنی کتاب "شمس و طغرا" نوشته ی محمدباقر خسروی را در میان
آثار ادبی قرون اخیر، بی نظیر توصیف می کند. این کتاب رمانی است سه جلدی
درباره ی زندگی در فارس، در زمان حکم رانی ایلخانان در سده ی هشتم. جمال
زاده این کتاب را تنها کتابی می داند که همچون نمونه ای از ادبیات معاصر
ایران، در خور ترجمه به زبان های خارجی است.
از این دیدگاه، فرهنگ غرب، به ویژه از طریق ترجمه در بسیاری از جنبههای فرهنگی و اجتماعی کشور ما اثر گذاشته است. این فرهنگ در ادبیات، هنر، نثرفارسی، شیوه نگارش، تئاتر، نمایش نامه نویسی، سینما و موسیقی و نیز در تفکرات فلسفی، منطق، پژوهش های علمی و حتا در آداب و رسوم و فرهنگ ایرانیان، دیدگاههای جدیدی به وجود آورده است. ترجمه در سایر زمینهها نیز موجب بروز تحولاتی شده است از جمله در سیاست و آشنایی ملت با اندیشههای آزادی خواهانه. نمونه بارز این تاثیر، وقوع انقلاب مشروطیت است. ترجمه ی کتابهای سودمند فرانسوی به ویژه سه کتاب پطرکبیر، شارل دوازدهم و اسکندر مقدونی- با وجود کاستیها و نارساییهایی که در ترجمه آن ها وجود داشت – از مهمترین عوامل پیدایش جنبش مشروطه به شمار میآیند.
الف) تاثیر ترجمه بر زبان فارسیترجمه
و نفوذ و تاثیر زبان ها و فرهنگهای گوناگون در یکدیگر مربوط به عصر حاضر
نیست. در روزگاران گذشته نیز این ارتباط و تاثیر وجود داشته است. به عنوان
نمونه، در زمان اشکانیان و ساسانیان، در طی جنگها و تماسهای ایرانیان و
یونانیان، کتابهایی در زمینههای علمی و فلسفی از زبان یونانی و سریانی
به فارسی پهلوی ترجمه شد.
از جمله ی این کتابها، میتوان از
قاطیغوریاس، باری ارمنیاس و انالوطیقیای ارسطو نام برد که بیشک در آشنایی
ایرانیان با زبان و فرهنگ و علوم یونانی مؤثر بودهاند. از جمله زبان های
گوناگونی که در فارسی تاثیر گذاشته است، میتوان از عربی، ترکی، روسی،
چینی و هندی نام برد:
زبان ترکی، از سده چهارم هجری با نفوذ و مهاجرت
ترکها به ایران، در فارسی تاثیر گذاشت و واژه هایی از آن وارد زبان فارسی
شد. تاثیر ترکها بر فرهنگ ما، تمدنی نبود و تنها به واژگان محدود می شد.
کلماتی مانند اتابک، قلی، خان، آقا، خانم، بیگ، بیگم، دوقلو، قدغن، باشی و
چی در ترکیبهایی مثل حکیم باشی و چراغچی وارد زبان فارسی شد. این کلمات،
بیش تر جنبهی تشریفاتی دارد. اما، از آن جا که ترکها، قومی چادر نشین و
جنگ جو بودند، واژه هایی مانند ایلخی، ایلغار، قشون، قراول و یغما نیز از
آن زبان وارد زبان فارسی شده است. در حقیقت، از زبان ترکی، واژه هایی که
دارای معانی فلسفی، علمی و معنوی باشد در فارسی وارد نشده است.
روابط
تجاری ایران با چین و هند نیز سبب شد که واژه هایی از این زبان ها وارد
زبان فارسی شود مثل چای و چیت. در طی جنگ های ایران و روس، بسیاری از
نمایندگان و درباریان و حتا مردم عادی ساکن استان های مرزی، میتوانستند
به زبان روسی حرف بزنند. در آن زمان این زبان به ویژه در مناطق مرزی ایران
رواج بسیاری یافت و واژه های بسیاری از آن وارد زبان فارسی شد که هنوز از
آن ها استفاده میکنیم. مانند سماور، استکان، اسکناس، درشکه، کالسکه و
امثال آن. اما، تاثیر هیچ کدام از این زبان ها در فارسی به صورتی نیست که
بتوان گفت در آن نفوذ کردهاند. نخستین زبانی که در ایران فرهنگ جدیدی را
به ارمغان اورد، زبان عربی است. با وارد شدن زبان عربی در زبان فارسی،
زبان دری ( فارسی کنونی)، زبان رسمی کشور ایران شد. اندیشمندان ایرانی با
احاطهی کاملی که به هردو زبان داشتند، به ترجمه ی کتاب های گوناگون
پرداختند. تا ظهور پادشاهان قاجار ( یعنی به مدت 8 تا 9 سده) ترجمه ی کتاب
های عربی به فارسی و بر عکس، رواج زیادی پیدا کرد. تحت تاثیر این ترجمه
ها، صنایع شعری تغییر کرد و واژه های بسیاری از عربی به فارسی راه یافت و
آداب و رسوم و سنن و قواعد دو کشور در فرهنگ دیگری، جایی برای خود باز
کرد. همچنان که واژه هایی مانند روستا، سراب، سرداب، شلوار و هزاران
واژهی دیگر به زبان عربی راه یافت، برخی عینن پذیرفته شد و تعدادی معرب و
مقلوب گردید – تعداد زیادی از کلمات عربی نیز وارد زبان فارسی شد.
تاثیر زبان های اروپایی در زبان فارسی امروز
نفوذ
و تاثیر زبان و فرهنگ اروپایی درکشور ما به صد و پنجاه سال اخیر باز
میگردد. از زمانی که روابط سیاسی، فرهنگی و علمی ایران با کشورهای غربی
افزایش یافته، نفوذ زبان و ادبیات آنان در زبان فارسی رو به فزونی گذاشته
است. در میان این زبان ها، نخست فرانسه و پس از آن انگلیسی، نفوذ بیش تری
در فارسی داشتهاند.
نخستین زبانی که تدریس آن در ایران متداول شد،
زبان فرانسه بود. نخستین کسانی که برای تحصیل به خارج از کشور رفتند، کشور
فرانسه را که کانون تمدن و فرهنگ آن زمان بود، انتخاب کردند. میسیونرهای
کاتولیک مذهب که برای تبلیغ دین مسیح و یا سفر به هند و چین به ایران
آمدند. زبان فرانسه را در آغاز سده ی چهاردهم میلادی، به ایران آوردند.
با
این حال، تاثیر زبان فرانسه در فارسی با وجود تاثیرات عمیقی که بر جای
گذاشته، مربوط به گذشته است. از جنگ جهانی دوم به بعد، با گسترش فرهنگ
انگلیسی و آمریکایی در ایران، زبان و فرهنگ انگلیسی، جای زبان و فرهنگ
فرانسه را گرفت. ترجمه و آموزش زبان انگلیسی، رونق فراوان یافت و یادگیری
این زبان، یکی از ارزشهای مثبت جامعه به شمار آمد.
امروزه، آثار ترجمه
شده که به صورت کتاب، روزنامه یا از طریق رادیو و تلویزیون عرضه میشوند،
مهمترین ماده ی زبان فارسی به شمار میروند. با ترجمه، خواه ناخواه
مقداری اشکال تازه وارد زبان میشود. از این رو، وقتی در دورهای ترجمه
زیاد باشد، موجب تحول زبان میشود. این دگرگونی به خودی خود بد نیست. حتا
تجربه تاریخی نشان میدهد که این جربان باعث باروری زبان و فرهنگ میشود.
چه این که فارسی امروز را در زمینههای گوناگون ادبی و فلسفی و علمی با
زبان چند دههی پیش نمیتوان مقایسه کرد. بدون تردید یکی از دلایل این
پیشرفت، ترجمههایی است که در این مدت از زبان های دیگر شده است.
اما،
گاه دیده میشود که از طریق ترجمه، شمار زیادی واژه ها و اصطلاحات بیگانه
مغایر با روح زبان فارسی. در آن وارد میشود. این امر به زبان فارسی لطمه
میزند. لذا باید در آموزش مترجمان متخصص، کوشش شود و در ارایه مطالب
ترجمه شده، دقت کافی به عمل آید.
ترجمه از دو طریق در زبان نفوذ میکند: ورود واژه های جدید و تغییر در دستور.
۱- وزود واژه های جدیدواژههای
بیگانه به ضرورت وارد زبان میشوند و پذیرش برخی از آن ها ناگزیر است.
اصطلاحات و تعبیراتی که از زبان های فرانسوی و انگلیسی وارد زبان فارسی
شدهاند، قلمرو وسیعی دارند و در همه ی شئون علمی و فرهنگی و اجتماعی و
آداب و رسوم ایرانیان نفوذ کردهاند. متخصصان و پژوهشگران، دها هزار نوع
از این واژه ها و اصطلاحات را شناسایی و مورد بررسی قرار دادهاند. در این
جا به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
برخی از واژه ها، عینن وارد زبان
فارسی شدهاند. این امر، یک دلیل کلی دارد: آشنایی با پدیده تازهای که
مفهوم تازه ای دارد. به عنوال مثال:
- اختراع ابزارهای فنی تازه و
ورود آن ها : نظیر تلفن، تلگراف، رادیو، تلویزیون، سینما، اتومبیل،
آسانسور، آسفالت، بمب، کامپیوتر و پنیسیلین.
- کشفی در علوم: میکروب، ویروس، باکتری، سلول، اکسیژن، ازت، اتم، الکترون، پروتئین، هیدروژن.
-
آداب و رسوم و نهادهای نا آشنایی که قبلن مشابهی نداشته یا به صورت دیگری
بوده: بانک، پارلمان، کابینه، رستوران، بوفه، هتل، کریسمس، تئاتر، بورس،
کمیسیون، کمیته، فوتبال، بسکتبال و امثال آن.
- برخی از واژه ها نیز به
همان صورت ترجمه شده و وارد زبان فارسی شدهاند. حتا در میان این واژگان
امر روزمره ی زندگی و تعارفات و آداب و رسوم، نیز وجود دارند. برخی از
جمله ها هم عینن ترجمه شده و در فارسی استفاده میشود. مانند:
خطر از
سر گذشته The danger is past ، خالی از فایده نیست Aussin,st
ilopas inutile ، بدیهی است که It.s clear that ، من یک پیشنهاد دارم I
have an idea
- برخی از لغات و اصطلاحات ادبی و هنری وارد شده به فارسی:
شعر نو Modern Poetry ، قرمان داستان Le he,ros de roman ، مجموعهی شعر Recueil des poe,sie ، نوآوری Innovation
- برخی اصطلاحات سیاسی وارد شده به فارسی:
همزیستی
مسالمت آمیز Coe,xistence Pacifique ، زندانی سیاسی Political Prisoner،
اعتصاب عمومی The genral Strike ، حکومت ائتلافی Coalition goverment
- برخی اصطلاحات روانشناسی وارد شده به فارسی:
ضمیر ناخودآگاه Un Counscious ، عقدهی حقارت Inferiority Complex، عدم تعادل روحی Mental imbalance
اصطلاحات علمی و فنی وارد شده در زبان فارسی در زمینههای
گوناگون اداری، زیست شناسی، نظامی، حقوقی، اقتصادی و غیره بی شمار است. به
دلیل رعایت اختصار، از اشاره به آن ها خودداری میشود.
۲- ایجاد تغییر در دستور زبان فارسیساختمان
دستوری زبان، در حکم ستون فقرات آن است و به سختی تغییر میکند. با این
همه، ترجمه گاهی در ساختمان دستوری زبان نیز تاثیر میگذارد. این تاثیر یا
به صورت ظهور عناصر و اشکال تازه دستوری یا به شکل رواج صورتهای نادر و
کم استعمال زبان است. در زیر به برخی از آن ها اشاره میشود.
- تغییر
عدد کسری: در فارسی، پیش از آشنایی با زبان های غربی، عددهای کسری را از
ترکیب عدد اصلی با یک میساختند، مانند چهار یک، پنج یک. ولی تحت تاثیر
ترجمه نوع تازهای از عدد کسری وارد زبان ما شد که از ترکیب یک عدد اصلی
با یک عدد ترتیبی به وجود می آید: مانند سه هفتم.
- پیدا شدن شبه
پیشاوندها: بسیاری از کلمه های پیشاوندی انگلیسی و فرانسه با اسمها یا
عناصری ترجمه شده است که بر اثر کثرت استعمال به عنصر دستوری تبدیل شده
اند مانند : عدم، خلاف، بلا، تجدید، قابل و غیره در ترکیبهایی چون عدم
تناسب، خلاف اختلاق، بلااجرا، تجدید چاپ، قابل قبول و دیگر از آن ها.
-
پیدا شدن شبه پساوندها: استفاده از "ناپذیر" یا "مجدد" و مانند آن ها در
کلمه هایی مانند اجتنابناپذیر یا تشکیل مجدد( کابینه)، ترکیبهای جدیدی
هستند که در فارسی قدیم پیشینه ندارد و به احتمال زیاد تحت تاثیر ترجمه به
وجود آمده است.
- برخی قیدها و صفتها با ترجمه به وجود آمده است،
مانند: نسبتن، به اصطلاح، کاملن، صرفن در ترکیبهای مانند کاملن مستقل،
صرفن سیاسی، نسبتن آرام، به اصطلاح دموکراتیک.
- اضافه کردن تنوین به پایان کلمه ها و ساختن قید. مانند: عمیقن، مطمئنن، لزومن و مانند آن.
- تشکیل گروههای پیوندی تازه. مانند: به تصور این که، از لحظهای که، در عین حال که و مانند آن.
-
رواج برخی از عناصر دستوری که در گذشته بوده است. مانند: فعل مجهول، فعل
مستقبل، تطابق فعل با مسندالیه غیر ذیروح، به کارگیری عدد اصلی به جای عدد
ترتیبی ( اتاق20، نمره ی 6)، تغییر در قاعده های جمع و اسم جمع، رواج
گروههای اسمی طولانی، جمع بستن برخی کلمه ها برخلاف قواعد فارسی ( مثل
آلمآن ها به جای آلمانیها).
گفتن این نکته ضروری است که اگر تغییراتی
در دستور زبان روی دهد، شالوده آن تغییر میکند. گاه این تغییرات،
لطمههای جبران ناپذیری بر زبان و فرهنگ یک کشور وارد میکند که به دو
صورت ممکن است نمایان شود: نخست، به صورت مهجور ماندن و فراموش شدن زبان
گذشتگان که موجب قطع رابطه با سنتهای فرهنگی و تاریخی میشود؛ و دوم، به
صورت مختل شدن ارتباط میان مردم از طریق زبان، یعنی از بین رفتن تفهیم و
تفهمی که پایهی تفاهم اجتماعی و هم زبانی است.
از این دیدگاه میتوان
گفت که امروزه، زیانبارترین تاثیر ترجمه را در دستور زبان فارسی میبینیم.
این تاثیر هنوز به جایی نرسیده، ولی خطری است که نمیتوان آن را نادیده
گرفت. گفتارها و نوشتارهای نادرستی که در کتابها، مطبوعات و رادیو و
تلویزیون، به فراوانی ارایه میشود، موید این نگرانی است. از این رو،
نظارت متخصصان بر متن های ترجمه شده چاپی و برنامهها و اخبار و فیلمهای
رادیو و تلویزیون و سینما. ضروری به نظر میرسد. در این جا به
اختصار به برخی از اشتباهات رایج اشاره میشود:
- در بسیاری از متنها،
مفعول بیواسطه و با واسطه درهم میآمیزند و جای فعل و فاعل و مفعول عوض
میشود. گاهی وجه اخباری به جای وجه التزامی به کار میرود.
- امروزه،
از بسیاری از حروف اضافه به جای یکدیگر و به غلط استفاده میشود و حتا
حروف اضافه تازهای پدید آمده است. به عنوان مثال: استفادهی بیش از حد از
ترکیبهای "در رابطه با" و "در ارتباط با" به جای "درباره ی"، "راجع به".
"به سبب"، "پیرامون" و مانند آن. عبارت ناهنجار و گنگ "در رابطه با" در
"در ارتباط با"، ترجمه ی لفظ به لفظ in connection with است و معنای روشنی
ندارد. اما، این عبارت اکنون به جای کلیه ی حروف اضافه، ربط و عطف به کار
میرود. حتا گاهی وجود آن در جمله اضافه است و حذف آن لطمهای به جمله
نمیزند. به عنوان مثال دریک آگهی استخدام : کسانی که – در رابطه – با
کامپیوتر آشنایی دارند … ( به نقل از نیازمندیهای همشهری )، و در یک متن
علمی و تخصصی: نه بیانگر خصوصیات زندگی شهری هستند و نه – در رابطه با –
روستایی. (به نقل از فصل نامهی علوم اجتماعی). و هزاران جمله از این دست
که روزانه بارها میشنویم. میخوانیم یا به زبان می آوریم. "در رابطه با"،
"در این ارتباط" ، "در راستای" و مانند آن نیز از این قبیلاند. این کلمه
ها، به هیچ صورت معنای "درباره ی"، "برای"، "به منظور"، "به"، "با"،"در" و
دیگر حروف اضافه ی درست و اصیل فارسی را نمیدهند.
- استفاده ی نادرست و نا بهجا از فعل ها، مانند:
· در جریان گذاشتن ( mettre au couraut ) به جای اطلاع دادن، آگاه کردن و غیره.
·
داشتن به جای کردن در جمله هایی مانند: "نگاهی داریم به خلاصه ی اخبار" یا
"عرض تبریکی داشته باشیم" یا "… سفری به ایران داشته است"
·
یک درجملههایی مانند: اگر «یک» نویسنده بودید؛ گاه یک
به جای "هر" به کار میرود. مانند: "مثل یک ایرانی باید از وطنش دفاع
کند".
در این جملههایی مانند: در بازار کتاب (این) داستان
(است که) بیش تر خواننده دارد. یا: (این) عراق بود که جنگ را آغاز کرد.
-
استفاده از عبارت های مبهم و ناهنجار. مانند: "سقف" به جای حداکثر، نهایت،
حد، در ترکیبهایی مانند: سقف تولید یا سقف قیمت. نقطه نظر به جای دیدگاه
یا نظر. توسط به جای از یا بر اثر. قابل به جای بسیار، فراوان، زیاد،
سرشار، عمده و مانند آن. غیرقابل احتراز به جای ناگزیر، جبری، ناچار،
ناچار، خواه ناخواه و جز این ها.
نرخ در فارسی به معنای قیمت و بهای
کالاست اما اکنون به جای میزان، درصد یا سرعت به کار میرود. مانند نرخ بی
سوادی یا نرخ رشد جمعیت و …
اشتباه های گفتاری و نوشتاری که کاربرد
برخی از آن ها به حد اشباع رسیده، بسیار بیش از این هاست. اما به مصداق
مشت، نمونه خروار است به همین مختصر بسنده میشود.
ورود این گونه کلمات
و جملات به فارسی، آن را نامفهوم و مبهم میکند و خواننده یا شنونده،
منظور نویسنده، مترجم یا گوینده را متوجه نمیشود. رواج اینگونه عبارات،
ناشی از تنبلی فکری مترجمان است. اکثر آن ها به ازای هر لفظ خارجی یک معنی
بیش تر نمیشناسند و رنج جست و جو و یا حتا اندیشیدن ار به خود نمیدهند
تا لفظ مناسبتر را بیابند. البته در اکثر موارد، تغییر واژهها و استفاده
از واژههای فارسی، کارساز نیست. بلکه ساخت جمله باید تغییر کند. جمله
بندی باید فارسی باشد نه واژههای آن. جملههایی که فارسی نیست، سراپای
زبان را دگرگون میکنند. ترجمه، باید به گونهای باشد که به روح زبان لطمه
نزند. حتا برای واژهسازی باید به خود زبان فارسی – چه در آثار گذشتگان و
چهدرزبان مردم کوچه و بازار – مراجعه کرد و اگر لازم است که برای
اصطلاحاتی، لفظی ساخته شود، بهتر است این عمل با توجه به روح زبان فارسی
انجام شود، چون ساختن کلمات نامانوس – حتا صحیح – صرفن فارسی نیز مقبولیتی
در جامعه پیدا نمیکند.
ب) تاثیر ترجمه بر ادبیات فارسیدر
سدهی اخیر، به علت های گوناگون سیاسی، ادبیات ایران، نقشی را که در سده
های گذشته داشت از دست داد و تابع و دنباله روی ادبیات غرب شد. در این مدت
شاعران، نویسندگان، پژوهشگران، تاریخ دانان و مؤلفان ایرانی، احساساتی
توام با نوعی تعصب نسبت به ادیبان و ادبیات غربی نشان دادند. با این همه،
متاسفانه در طی این دوران در بیش تر موارد، آثار درجه دوم و سوم غربی
ترجمه و وارد بازار کتاب ایران شد.
ادبیات غرب با انقلاب مشروطیت به
ایران راه یافت. در آن زمان. ملت های اروپایی تجربه ی بیش تری در تحولات
سیاسی داشتند. توجه به ادبیات غرب نیز از همین جا نشو و نما کرد. در آن
دوره، حکوت و برخی از افراد با نفوذ در عصر ناصرالدین شاه با هرگونه اقدام
روشنفکرانه برای آگاهی مردم، مخالف بودند. اما ترجمه ی کتابهای گوناگون
به ویژه رمان های تاریخی با چشم پوشی رو به رو شد و از انگیزههای مهم
مشروطیت گشت. نویسندگان پیش رو آن زمان، کوشیدند با دادن روحیهای فعالتر
به ادبیات، وظیفهی خود را در برابر جنبش اجتماعی انجام دهند و ترجمه
مددکار آن ها بود. این ترجمهها، ضمن بالا بردن سطح دانش هنری و سیاسی
نویسندگان، میدان دید آن ها را گسترش داد و سبب جلب توجه به مضمونها و
صناعتهای نو در ادبیات شد.
- رمانتاثیر
چشم گیر ترجمه بر ادبیات فارسی را میتوان در رمان نویسی دید. از سده ی
پنجم هجری داستآن های شیرینی به نثر فارسی در ایران نوشته شده بود که با
رمان اروپایی صفات مشترکی داشت، اما یک رمان اروپایی به شمار نمی آمد. در
این داستآن ها، تخیل و صحنه سازی و کشش یک رمان وجود داشت، اما موضوع
اصلی، عشق یا رویداد تاریخی نبود، بلکه در بیش تر آن ها، کارهای پهلوانی
یک قهرمان مورد ستایش قرار میگرفت. نثر داستآن ها بسیار ثقیل و دور از
زبان عامه بود.
آشنایی ایرانیان با ادب و فرهنگ اروپایی، اندیشه ی
نوشتن نخستین رمان ها را به وجود آورد و نخست، ترجمه ی رمان های تاریخی،
به ویژه کتابهای الکساندر دوما (پدر ) و جرجی زیدان مورد توجه قرار
گرفت. آثار دوما، به سبب علاقهای که ایرانیان نشان میدادند و تاثیر آثار
او در تکوین تفکر ادبی در ایران نیمه ی نخست سده ی بیستم از اهمیت ویژه ای
برخوردار است.
قدیمیترین ترجمه ی خطی که از آثار دوما باقی مانده است،
تاریخ 1290ه.ق برابر با 1873 میلادی را دارد. ناصرالدین شاه و چند تن از
درباریان نظیر امیرنظام گروسی و محمد حسن خان اعتمادالسلطنه از علاقمندان
و مشوقان ترجمهی آثار دوما بودند. شاه زاده محمدطاهر میرزا اسکندری
نخستین مترجمی است که رمان های دوما را ترجمه کرده است. او کتابهایی چون
کنت مونت کریستو (1309ه.ق) سه تفنگ دار در سه جلد ( 1316ه.ق) و لویی
چهاردهم (1322ه.ق) را به فارسی روان ترجمه کرده است.
گرچه نخستین ترجمهها از رمان های سرگرم کننده تاریخی، زیاد بود، اما هدف از ترجمه ی آن ها سیاسی بود.
مترجمان
با ترجمه ی این کتابها میخواستند در وجدان سیاسی جامعه تاثیر بگذارند.
در ترجمه ی این کتابها صحنهها و حتا اسامی تغییر کرده و ایرانی شده است.
زبان آن ها تا حد زیادی نسبت به گذشته ساده و روان شده تا برای خواننده
ملموستر باشد. حتا بسیاری از آن ها با شعرهای فارسی مزین شده است. نخستین
کسانی که به نوشتن رمان اروپایی در زبان فارسی اقدام کردند، به نوشتن رمان
تاریخی پرداختند. بیش تر آنان تنها از طریق خواندن و لذت بردن از رمان های
غربی، به هوس رمان نویسی افتاده بودند و از فنون رمان و اصول و قواعد رمان
نویسی آگاهی کافی نداشتند. از این رو بیش تر رمان هایی که نوشته شد، تقلید
و اقتباس از رمان های خارجی و آن اندازه بیمایه بود که به زحمت خواندن
نمیارزید. اما همآن ها راه را بر رمان نویسی جدید و گسترش ساده نویسی در
ادبیات هموار کرد.
از جمله ی این کتابها میتوان از کتاب "عشق و
سلطنت" به قلم شیخ موسی کبودر آهنگی، مدیر مدرسهی نصرت همدان بود. شیخ
موسی نسخهای از این کتاب را برای ادوارد بروان فرستاد و به او نوشت که
میتوان گفت این کتاب، نخستین رمانی است که در ایران با اسلوب مغرب زمین
تالیف شده است. اما عدهای از پژوهشگران نخستین رمان تاریخی ادبیات ایران
را "شمس و طغرا" میدانند که در سال 1278ه.ش توسط محمدباقر میرزا خسروی در
سه جلد نوشته شده است. موضوع این کتاب رویدادهای پرآشوب فرمان روایی مغول
بر ایران است. اما تاثیر رمان های فرانسوی به ویژه کتابهای دوما بر آن
کاملندیده می شود.
البته ترجمه منحصر به رمان های تاریخی نبوده است.
هانری ماسه معتقد است که اتوبیوگرافی های داستان گونه و رمان های
مکاتبهای نیز پدیدههایی نو در ادب فارسی هستند که تحت تاثیر ترجمه ی
آثار غربی به وجود آمدهاند.
- شعرپس
از ترجمه ی کتابهای تاریخی و رمان، ترجمه ی کتاب های شعر مورد توجه قرار
گرفت. آشنایی با ادبیات غرب و ترجمه ی شعرهای گوناگون سبب شد که عدهای از
ادیبان و اهل قلم، انحطاط و واپس ماندگی ادبیات ایران را باور کنند. برخی
از آنان معقتد بودند که غزل و قصیده سرایی با اسلوب قدیمی، جواب گوی
نیازهای ادبیات نیست. به این ترتیب، درگیری لفظی میان طرف داران شعر قدیم
و شعر نو درگرفت. اختلاف مضمون های نو سبب شد که مقررات شعر قدیم از میان
برود و در طرز اندیشه و اسلوب بیان شعر فارسی تحولی ژرف و ریشه دار به
وجود آید.
از نخستین کسانی که در ایران شعر نو سروده جعفرخامنهای است.
او زبان فرانسه را پنهانی از پدر آموخته بود و با ادبیات نو ترکان عثمانی
نیز آشنایی داشت. خامنهای از شکل معمول شعرهای فارسی عدول کرده و قطعه
هایی بیامضا با قافیه بندی جدید و بیسابقه و مضمون های نسبتن تازه
انتشار داد. یکی از این قطعه ها را ادوارد براون در کتاب تاریخی مطبوعات و
ادبیات نو نقل کرده است:
هر روز به یک منظر خونین به درآیی
هر دم متجلی تو به یک جلوه جانسوز
از سوز غمت مرغ دلم هر شب و هر روز
با نغمه نو تازه کند نوحه سرایی …
به
قول هانری ماسه، نخستین شاعران نوپرداز، در حقیقت چند عبارت ناموزون و چند
شعر ناهموار سرودند اما همین کوششهای نخستین که با استفاده از ترجمه ی
شعرها صورت گرفت، زمینه را برای تحول نسبی و ظهور نیما فراهم کرد.
ماسه،
تحول شعر فارسی را چنین بیان کرده است: «شعر فارسی مانند شعر عربی،
نمایندگان فراوانی دارد. برخی از شاعران، بیتردید سبک کلاسیک را با
دشواری تتبع میکنند و از استادان متقدم در انواع شعر غنایی و حماسی تقلید
میکنند. اما گروه بیشماری در عین حال که در هنر شاعری به قواعد شعر سنتی
وفادار بودهاند، تحت تاثیر مغرب زمین شعر غنایی سلیستر خلق کردند. شعر
سیاسی یا اجتماعی که در انقلاب ( مشروطیت ) 1906میلادی ( 1285ه.ش) پدید
آمده بود، دورانش به تدریج پایان یافت. مدار اصلی این نوع شعر برآزادی،
دموکراسی و کمونیسم میگردید … و سرانجام باید از گروهی دیگر از شاعران
نام برد که شعر عروضی نامنسجم طنزآلود شبیه شعر سمبلیک یا شعر آزاد
فرانسوی به زبان عامیانه سرودهاند.»
بدین ترتیب رواج ترجمه در ایران،
سبب شد که تقلید از شیوههای غربی در ادبیات کشورمان رسوخ کند. این تاثیر
در آثار نویسندگان ایرانی به اندازه ای بود که گاه آثار آنان با بستر
فرهنگی جامعه ما هماهنگی نداشت. اما آنان با آشنایی به اسلوب نویسندگی غرب
توانستند نوشتههای خود را به حد کمال برسانند.
بیش ترین تاثیر ترجمه،
آشنایی ما با فکر، اندیشه و و تجربههای فرهنگی ملل دیگر است. این آشنایی.
ممکن است د ر آغاز منجر به تقلید و نمونه برداری شدید و افراطی هم شده
باشد، اما در مراحل بعد وسعت دید و تفکر و اندیشههای انتقادی را به
ارمغان آورده است. باری، به وسیلهی ادبیات و ترجمه ی آثار کشورهای دیگر،
ما قادریم فرهنگهای دیگر را در درون فرهنگ خود هضم و درباره ی آن ها تامل
کنیم. این تامل، آغاز تفکر و خلاقیت است.
- - -
از: انجمن ادبی شفیقی و نشریه ی ایران، شماره ی ۲۲ آبان ۱۳۸۰