دکتر غلام نبی شاهد
پژوهشی در اصل و ریشه ی واژه ی «گپ»
گپ : gap – واژه ی گپ در همه ی فرهنگ های فارسی به چشم می خورد و به جز در فارسی این واژه در همه ی زبان های زنده ی هند و پاکستان و افغانستان مانند سانسکریت، اردو، هندی، مراتی، گجراتی، پشتو، سندی، بلوچی و فارسی دری افغانستان فراوان به کار می رود . نه فقط به زبان های آسیایی بلکه در زبان های اروپایی هم این واژه به صورت های گوناگون آمده است . ولی ریشه ی این واژه آریایی است .
در این جا ما نخست معنی و کاربرد آن را که در فرهنگ های گوناگون آمده است دنبال میکنیم تا سپس بپردازیم به ریشه ی اصلی آن:
گپ (اسم فارسی):
۱ – سخن بی هوده . با لفظ زدن و مشتقاتش به کار می رود. ۲ – در خراسان و زبان لری به معنی سخن است . ۳ – در زبان لری به معنی بزرگ است. (فرهنگ نظام)
گپ : به فتح گ و سکون بای پارسی (فارسی) سخن لاف و گزاف و افسانه و بسیارگویی . به معنی بزرگ و گنده و ستبر نیز آمده و گپو نیز گویند و افاده ی معنی پر گفتن می کند . گپتن (به ضم) فارسی : به معنی گفتن است زیرا که بای پارسی به « فا » تبدیل می شود. ( فرهنگ آنندراج)
گپ : (به فتح گاف و بای فارسی ) کلام و سخن. به معنی گزاف نیز آمده (فرهنگ رشیدی) و در ترکی به معنی صحبت و اختلاط نیز نوشته. (غیاث اللغات)
گپ : ۱- (به فتح اول و سکون دوم ) به معنی سخن باشد و سخنان دروغ و گزاف را نیز گویند. ۲– به معنی گنده و ستبر و بزرگ هم آمده است. (برهان قاطع)
گپ : (با اول مفتوح و دوم زده ) دو معنی دارد:
اول: سخنان لاف و گزاف بود که در دیوان انوری به صورت « گب » آمده است و هم او گوید :
چند گویی خواهر من پارسا است / گب مزن گرد حدیث او مگرد
نفس من برتر از آنست که مجروح شود / خاصه از گب زدن بیهده ی بی بصران (دیوان انوری ۱/٦۰۱ و ۷۰۰)
مولوی معنوی فرماید :
چون زن صوفی تو خاین بودهای / دام مکر اندر دغا بکشوده ای
که زهر ناشسته رویی گپ زنی / شرم داری از خدای خویش نی
حکیم سنایی غزنوی فرماید :
هر کجا زلف ایازی دید خواهی در جهان / عشق بر محمود بینی گپ زدن بر عنصری
دوم: به معنی بزرگ و گنده آمده:
گپتن (با اول مضموم) به معنی گفتن است. (فرهنگ جهانگیری)
{ باید گفته شود که بیش تر فرهنگ نویسان همین مثال های شعری از انوری و مولوی و سنایی را آورده اند و غیر از این ها بیت دیگری در فرهنگ ها دیده نشده است } .
گپ : gap (اسم فارسی) ۱- سخن و گفتار و سخن هرزه و گزاف و سخن دروغ و بی هوده و قیل و قال و خبر و شهرت دروغ . ۲– گنده و کلان و بزرگ و ستبر و محکم .
گپتن : goptan ( فعل و مصدر فارسی) : گفتن و سخن کردن و حرف زدن و بیان کردن.
گپ شپ : gap sap (اسم فارسی) : سخن بی هوده و بی معنی و سخن لاطایل. فرهنگ نفیسی، (لغت نامه دهخدا)
گپ : (گالته) : شوخی (فارسی)
گپ : ( گنگل ) : شوخی – گزاف – مزاح – لعب. (فرهنگ مردوخ کردی)
گپ : سخن لاف و گزاف – افسانه – پرگویی .
گپتن : = گفتن (فرهنگ کاتوزیان)
گپ (خراسان) و (لرستان) = سخن – اشکاشمی گپ. گیلگی = گپ زنن (سخن گفتن ) تهران = گب ( سخن – گفتگو ) (حاشیه ی برهان قاطع از دکتر معین )
گپ ۱– به معنی بزرگ است و غالبن رییس و بزرگ (دزدان را)، ( حسن گپ ) گویند و یا گویند (وقتی که گپ شد) یعنی موقعی که بزرگ شد . فعل آن « گپ شدن» گپ تر یعنی بزرگ تر .
۲– حرف و صحبت را گویند مثلن: «گپ زد» یعنی حرف زد و صحبت کرد . فعل آن « گپ زدن» است. (واژه ها و مثل های شیرازی و کازرونی گردآورنده علی نقی بهروزی، برگ ۱۴۸)
گپ : سخن لاف و گزاف و افسانه و پر گویی .
گپ زدن : لاف و بیهوده سراییدن .
گپتن : بر وزن و معنی گفتن است .
گپو : گپ .
گپیدن : گفتن و گپ زدن (فرهنگ نوبهار اثر محمد علی تبریزی خیابانی)
این گردآوری از فرهنگ های فارسی بود. در همه ی آن ها یکنواخت نوشته شده است جز فرهنگ نوبهار که در آن واژه ی گپو که شاید از فرهنگ آنندراج گرفته شده و واژه ی گپیدن که فعل و مصدر باشد تازه آمده است . اکنون می پردازم به زبان های دیگر و پس از آن ریشه ای را که در فارسی باستان آمده نقل میکنیم . پس در زیر استخراجی از زبان فارسی دری افغانستان است و میبینیم که این واژه ی « گپ» در آن زبان به چه شکلی به کار می رود و اگرچه در معنای آن تفاوت چندانی ندارد ولی با کلمه ها و اصطلاح های گوناگون به کار رفته است:
گپ : سخن و کلام .
از گپ ماندن : کنایه ، به حالت نزع بودن .
به گپ آمدن : به سخن آمدن
به گپ کسی کردن :
به گپ کسی شدن : برای فکر کسی کار کردن
بی گپ و سخن : کنایه ی بی سبب و بی دلیل
سر گپ آمدن : کنایه ، بالای مقصد آمدن .
کسی را به گپ گرفتن : کسی را برای مقصدی به سخن مشغول کردن .
کسی را سر گپ آوردن : کسی را بالای مقصد آوردن .
گپ از گپ برآمدن : کنایه ، موقع از دست رفتن .
گپ از گپ خیستن ( xestan ) از سخن ، سخن دیگر پیدا شدن .
گپ بد : سخن زشت .
گپ پهلودار : سخن طنزآمیز و نیش دار .
گپ بیراه : سخن غیر حسابی .
گپ پخته :
گپ جان دار : سخن سنجیده و معقول
گپ خام : سخن پوچ و بی معنی
گپ خیستن ( gap xestan ) کنایه ، فتنه برپا شدن .
گپ راه : سخن حسابی .
گپ رس : ( gap ras ) سخن فهم – نکته سنج .
گپ رو : کسی که به حرف دیگری عمل کند .
گپ زدن : سخن گفتن .
گپ ساختن : تهمت بستن .
گپ ساز : تهمت گر .
گپ شنو : ۱– کسی که سخن کسی را میپذیرد. ۲ – کسی که به سخن دیگری عمل کند .
گپ کسی را کشیدن : سخن کسی را تحمل کردن .
گپ کشیدن : برای کسی حرف درست کردن .
گپ گرفتن : سخن از دهن کسی گرفتن – میان حرف کسی آمدن .
گپ گوی : مرادف ( گپ ساز ) است .
گپ گیر : ۱– زرنگ و تیز هوش ۲ – ناقد
گپ گیرک : سخن چین و نمام .
گپ مفت : کلام بی معنی
گپ نر : سخن صاف و بی آلایش مثال: گپ نر کره ندارد.
گپوک : پر گوی – کسی که بسیار حرف می زند .
گپ هوایی : سخن پوچ و بی معنی. (از «لغات عامیانه فارسی افغانستان» تألیف عبدالله افغانی نویس)
اکنون ببینیم که واژه ی گپ در زبان های پنجابی و اردو به چه صورت به کار می رود:
در پنجابی :
گپ : سخن فضول و بی هوده و دروغ بیش تر به معنی دروغبه کار می رود.
گپ چهدنا (با دال هندی) gap chadna حرف دروغ گفتن و سخن بی معنی و گپ زدن .
گپ مارانا gap marna بی معنی.
گپان (با نوع غنه) gappan جمع گپ .
گپنا و کپنا gapna – kapna : گپ زدن .
گپو gappu دروغ گو – کسی که حرف بسیار و بی معنی می گوید .
گپی gappi دروغ گو – کسی که حرف بسیار و بی معنی می گوید .
گپ شپ : ۱- سخن بی هوده – دروغبانی ۲ – صحبت دوستانه، دوستی .
گپ شپ هونا : دوست بودن، رفیق شدن، دوستی .
و اکنون در اردو :
گپ : به معنی سخن پوچ و بی هوده و بی معنی و هرزه و دروغ .
گپ ارانا : (با رای هندی) gap orana : سخن دروغ میان مردم پراگندن .
گپ هانکنا : gap hankna : دروغ و حرف بی معنی گفتن
گپ مارنا : gap marna : گپ زدن
گپین : (بانون غنه در آخر) gappen : جمع گپ – گپ ها .
گپین ارانا : (با رای هندی ) orana دروغ گفتن و میان مردم پراکندن .
گپین هانکنا : گپ زدن ولی در صورت جمع رایج است .
گپ باز : دروغ گو، پر حرف، حراف .
گپ بازی : صحبت دوستانه میان دوستان برای تفریح و وقت گذرانی .
گپ شپ : ۱- صحبت دروغی. ۲ – صحبت دوستانه، دوستی و آشنایی .
گپ شپ کرنا :صحبت کرنا – حرف زدن .
گپ شپ هونا : صحبت شدن میان دوستان برای تفریح
گپ گپورا : (با رای هندی) gap gapora : شلوغ ، زیاد حرفی .
گپی ( gappi ) : کسی که گپ زند و حرف های او وزن نداشته باشد و میان مردم به دروغ گو معروف باشد .
(Kitabistan twentieth century standard Dictionary )
(Urdu – English )
ریشه ی واژه ی گپ:
در فارسی باستان ” gaub ” که فعل است، آمده و در فارسی میانه gowet و در فارسی جدید goyad = گوید گفته شده است .
Altirani sches Worterbuch (Christian Bartholo mae ) Berlin – 1961 .
«کنت» در دستور فارسی باستان چنین مینگارد:
gaub : vb . = Say (old Persian ) call one,s self . (Sasanian Pahlvi ) = gowet (he says ) (New Persian ) goyad = gauao = guftan . perhaps a – bh extention gaubataiy (midle ) – agaubata written as agaurata – agaubata – gaubataiy .
(Sasanian Pahlvi ) = gowet (he says ) (New Persian ) of PIE root . . ghev – seen with – S- extention is gausa . gaubataiy (midle ) – agaubata written as agaurata – agaubata – gaubataiy .
(From Old Persian grammer by Kent , American Oriental Society 195 ) .
گذشته از زبان فارسی و دیگر زبان های شبه قاره ی پاکستان و هند، در زبان انگلیسی نیز هم نوع واژه ی گپ یا گپ شپ موجود است و کلمه های مشتقی و ترکیبی آن کاملن مانند واژه های ترکیبی زبان های شبه قاره است – اگرچه بنده در زبان شناسی دست ندارم ولی فکر می کنم که واژه ی gossip انگلیسی از همان گپ یا گپ شب باشد چون هم از نظر ظاهری و هم معنوی نزدیک تر است ، البته مساله را به زبان شناسان واگذار می کنم که ایشان پاسخ گوی این پرسش باشند.
در این جا واژه ی” gossip ” و لغات ترکیبی آن را می آورم تا برای خوانندگان روشن تر باشد : . . . . . . . . ( این واژه ای شرقی باستانی است. چنان که در فرهنگ های انگلیسی آمده است:
gossip : n . (old East ) a , person given to chattering , esp , about the affairs of others ., b , One who spreads rumours or reports about others and their doings , without a scrupulous attention to veracity ., a chattering busy body . (2) a . friendly , intimate con- versation ., a chat ., To have a good gossip ., b . (esp . hn un – favourable sense ) talk about the business of others ., illnatured , ill founded , reports and rumours . c , personal , usually trivial , tittle – tallte in the daily press , about society people and notabilities of the hours ., also attrib .
gossip column , gossip writter .
Gossip (II) v . in . (From perceding ) a . To talk hold conversation , of a casual , friendly kind ., b . to spread ill natured reports about others to discus the private affairs of others , indiscreetly , and maliciously .
Gossipy : adj . I . (of person ) a . fond of familiar conversation akd chat . b . inclind to discus about other people and their affairs in an un scrupulous , unfriend – people and their affairs in an unscrupulous , unfriend – ly , manners . (2) (of conversation ) of the nature of gossip ., trivial , having no weight or authority ., based on , cosisting of , idle rumoours & conversation .
(Webster Universal Distionary , Edited by , Henry Cecil Wyld & Eric H. Partridge )
1970 , New York , printed in Holland .
Shahid
این پژوهش ناقص بنده بود که در پیرامون واژه «گپ » انجام شده است . در این جا باید یادآوری کنم که برخی از دانشمندان و استادان واژه ی گپتن = گفتن را از « گپ» یا برعکس نمی پذیرند و در میان ایشان جناب آقای دکتر بهار ، استاد زبان شناسی ، دانشگاه تهران نیز هستند (چون به عنوان پژوهش درباره ی این واژه با ایشان صحبت نموده ام). نیر واژه ی gossip (گپ زدن) و صورت های گوناگون موجود در زبان انگلیسی را از « گپ » نمی دانند – بنده چون شباهت زیادی میان این کلمات دیدم این را هم ضمن «گپ» آوردم .
ولی واژه ی «شپ» sap که به صورت جداگانه ای در هیچ جا دیده نشده و استادان گرامی و همچنین نویسنده ی این مقاله به اتفاق نظر این واژه را « مهمل» یعنی بی معنی خوانده ایم . چون شباهت این گونه « مهملات» که به ویژه در زبان پنجابی فراوان به کار برده می شود ، به همین صورت است. مثلن از پانی (آب) = پانی شانی و از روتی (نان) روتی شوتی (البته با تای هندی) از مکان (خانه) مکان شکان و کتاب شتان، از کمره = کمرا (اتاق) کمره شمره و باغ شاغ، نوکر شوکر و غیره و یقین می دانم که بنا به همین دستور واژه ی « شپ» که با واژه ی « گپ» با همو به صورت «گپ شب» به کار می رود مهمل باشد و معنی جداگانه ای از گپ ندارد. باز هم اگر دانشمندان و پژوهشگران ارجمند اطلاعی در این زمینه به هم رسانند و ریشه ی اصلی این واژه (شپ) را پیدا کرده ، تحقیق این خاکسار را کامل نمایند از محبت ایشان بی نهایت تشکر می کنم.
از سوی دیگر ریشه ی واژه ی (گپ ) را در زبان سانسکریت نتوانستم پیدا کنم و اگر کسی در سانسکریت باستانی هم وجود چنین واژه ای را جست و جو کند آن وقت می توانم بگویم که گپ ، نه فقط ایرانی بلکه هند و آریایی یا هندو اروپایی یا آریایی یا هندو ایرانی است.
ممکن است واژه ی شپ (به فتح اول) ارتباط با «شپ زدن» یعنی کف زدن – دست زدن داشته باشد که در واژه ها و مثل های شیرازی و کازرونی نیز آمده است ، ( شپ = کف دست و کف پا است. چنان که گویند شپ دست و شپ پا )) اگر چنین است گپ شپ به معنی سخن و دست زدن است که دوستان هنگام صحبت و حرف شوخی و مزاح زنند و با خوش حالی کف زنند.
- - -
پی نوشت:
۱– واژه ها و مثل های شیرازی و کازونی صفحه ٦۷ تألیف ( علی نقی بهروزی ) چاپ وزارت فرهنگ و هنر، ۱۳۴۸
از: مجله ی هنر و مردم: دوره یکم، ش ۱۵۲، خرداد ۱۳۵۴